فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 248

1. چه عیش آنرا که سودائی ندارد

2. سر شوریده در پائی ندارد

3. چه لذت یابد از عمر آنکه در سر

4. خیال سرو بالائی ندارد

5. چه حظ از زندگی دارد که در دل

6. جمال ماه سیمائی ندارد

7. ز چشم بیفروغش بهرهٔ نیست

8. که در روئی تماشائی ندارد

9. تنش بیجان دلش خالی ز معنی است

10. که در سر عشق زیبائی ندارد

11. کسی کو عشق و مأوایش نباشد

12. بعالم هیچ مأوائی ندارد

13. برون باید فکند آن سینه از دل

14. که در سر شور و غوغائی ندارد

15. کسی کو را بکوی عشق ره نیست

16. بزندانست صحرائی ندارد

17. چو فیض آنکس که با عشق آشنا شد

18. دلش دیگر تمنائی ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در این شب سیاهم گم گشت راه مقصود
* از گوشه‌ای برون آی ای کوکب هدایت
شعر کامل
حافظ
* ای که دیدی قتل من در پای آن سرو سهی
* شحنه را ز این فتنه واقف کن که: قاتل می‌رود
شعر کامل
اوحدی
* چو خورشید زرین سپر برگرفت
* شب آن شعر پیروزه بر سر گرفت
شعر کامل
فردوسی