فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 300

1. خوش آنکه هستی من بر باد رفته باشد

2. سرتا بپای خویشم از یاد رفته باشد

3. ای دوست با من زار میکن هر آنچه خواهی

4. سهلست بر اسیری بیداد رفته باشد

5. گردر هوای وصلت صد خرمن وجودم

6. بر باد رفته باشد بر باد رفته باشد

7. وقت رحیل خواهم آن سو بود نگاهم

8. تا جان بنزد جانان دلشاد رفته باشد

9. گر بیستون صبرم هجران زپا درآورد

10. بادا بقای شیرین فرهاد رفته باشد

11. گردون بسی غمم ریخت برسر ولیک حاشا

12. از من بسوی گردون فریاد رفته باشد

13. در راه عشق باید پا را ثبات باشد

14. سر گودرین بیابان بر باد رفته باشد

15. در وادی محبت مجنون اسیر لیلیست

16. هر چند از دو عالم آزاد رفته باشد

17. شوخی بیک کرشمه صد مرغ دل کند صید

18. تا چشم برهم آید صیاد رفته باشد

19. ماهی بهر نکاهی بسمل کند سپاهی

20. تا دیده میگشایند جلاد رفته باشد

21. باکس بدی که کردی در خاطرت نگهدار

22. ور نیکی است بگذار از یاد رفته باشد

23. ای فیض در غم یار تن را خراب میدار

24. تا جان بنزد جانان آباد رفته باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
* خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
شعر کامل
حافظ
* ثابت و سیاره گردون من اشک است و داغ
* آه سردی کز جگر برخاست مهتاب من است
شعر کامل
صائب تبریزی
* پنجهٔ تاک ز سرمای سحر می‌لرزد
* لاله از بهر همین کرده فروزان منقل
شعر کامل
وحشی بافقی