فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 41

1. جمال تست بروز آفتاب روزن ما

2. خیال تست بشبها چراغ مسکن ما

3. گرفت از تن ما ذره ذره داد بجان

4. زیمن عشق تو شد رفته رفته جان تن ما

5. گمان مبر که بیک جا نشسته ام فارغ

6. دو کون طی شد و یک کس ندید رفتن ما

7. دل من آهن و عشق تو بود مغناطیس

8. ربود جذبهٔ آهن ربای آهن ما

9. صفای کینهٔ ما کینهٔ زکس نگذاشت

10. نه ایم با کس دشمن بگو بدشمن ما

11. بمابدی کن و نیکی ببین و تجربه کن

12. خبر بکسان نیست غیر این فن ما

13. هزار خوف خطر بودی ارنمیبودی

14. کتاب معرفت ما دعای جوشن ما

15. دل فراخ نیاید بتنک از بخشش

16. بیا ببرگهر معرفت زمخزن ما

17. سخن زعالم بالا همیشه می آید

18. کجا خزانهٔ دل کم شود زگفتن ما

19. غنیمتی شمر این یکدودم که خواهد شد

20. بجای دیدن ما بعد از این شنیدن ما

21. جهان بدیده ما تیره شد کجا رفتند

22. نشاط عهد شباب آندو چشم روشن ما

23. همان بهار و همانگلشن و همان گلهاست

24. چه شد نوای خوش بلبلان گلشن ما

25. دلا اگر ننشینم طرف گل زاری

26. بیاد لاله رخی خون ما بگردن ما

27. چو برخضیض زمین مانده ایم سرگردان

28. چو اوج عالم بالا بود نشیمن ما

29. خموش فیض حدیث دلست بی پایان

30. بیان آن نتواند زبان الکن ما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* انبیا گفتند نومیدی بدست
* فضل و رحمتهای باری بی‌حدست
شعر کامل
مولوی
* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* گر خود رقیب شمع است اسرار از او بپوشان
* کان شوخ سربریده بند زبان ندارد
شعر کامل
حافظ