فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 417

1. هر دل که عشق ورزد از ما و من برآید

2. کوشم بجان درین کار تا جان ز تن برآید

3. از عشق نیست خوشتر گشتم جهان، سراسر

4. سوی یقین گر آید از شک و ظن برآید

5. زهر فراق نوشم بهر وصال کوشم

6. حکمش بجان نیوشم تا کام من برآید

7. گر سر دهم نفس را آتش فتد در افلاک

8. گر در چمن کشم آه دود از چمن برآید

9. گر آتش نهانم پیدا شود بمحشر

10. دوزخ بسوزد از رشک دودش ز تن برآید

11. گر روی تو به بینم هنگام جان سپردن

12. قبرم بهشت گردد نور از کفن برآید

13. بر باد بوی زلفت ار جان شود ز قالب

14. سنبل ز خاک قبرم مشک از بدن برآید

15. حمد تو می نگارم بر لوح هر هوائی

16. شکر تو میگذارم هر جا سخن برآید

17. گر شعر فیض خواند واعظ فراز منبر

18. بس آه آتش افروز از مرد و زن بر آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* وقت مرگ آمد ز رحمت بر سر بالین من
* تلخ شد کام حسود از مردن شیرین من
شعر کامل
فروغی بسطامی
* دل حافظ که به دیدار تو خوگر شده بود
* نازپرورد وصال است مجو آزارش
شعر کامل
حافظ
* زان می که داد حسن و لطافت به ارغوان
* بیرون فکند لطف مزاج از رخش به خوی
شعر کامل
حافظ