فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 431

1. هر که راه عشق پوید هم ز عشقش بر بروید

2. هر که جد و جهد ورزد عاقبت مقصد بجوید

3. که با تو آشنا شد از جهان بیگانه گردد

4. ترک خان ومان بگوید دست از جان هم بشوید

5. هر که او روی تو بیند بر تو کی غیری گزیند

6. جز حدیث تو نگوید جز وصال تو نجوید

7. هر که ذوقی از تو دارد یا که بوئی از تو یابد

8. مل نخواهد گل نخواهد مل ننوشد گل نبوید

9. هر که رو سوی تو دارد سوی دیگر رو نیارد

10. هر کرا شادی میسر کی خورد غم یا بموید

11. ذوق ذکرت هر که دارد ذکر غیرش کی گوارد

12. کام شیرین از حدیثت حرف دیگر کی بگوید

13. فیض دارد با تو سری زانسبب پیوسته بیخود

14. جز حدیث تو نگوید غیر راه تو نپوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
* که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
شعر کامل
سعدی
* دوای عشق گویند از سفر خیزد چه دانستم
* که در دل مهر آن مه خواهد افزون شد به هر منزل
شعر کامل
جامی
* هر چه جز معشوق باشد پرده بیگانگی است
* بوی یوسف را ز پیراهن شنیدن مشکل است
شعر کامل
صائب تبریزی