فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 432

1. هدهدی کو که از سبا گوید

2. خبر یار آشنا گوید

3. کو سلیمان که رمز منطق طیر

4. از خدا گیرد و بما گوید

5. کو خضر تا که موسی جانرا

6. از لدنا اشار ها گوید

7. نوح کو تا که کشتی سازد

8. من رکب فیه قد نجا گوید

9. کو خلیلی که رو بحق آرد

10. لا احبی بما سوی گوید

11. کو کلیم اللهی لقا جوئی

12. روبرو حرف با خدا گوید

13. کو مسیحی که مرده زنده کند

14. خبری چند از سما گوید

15. کو محمد که سرّ ما او حی

16. با احبا و اولیا گوید

17. کو علی آن در مدینه علم

18. تا ز حق شمهٔ بما گوید

19. یا چو جامی ز هل اتی نوشد

20. رمزی از سرّ انما گوید

21. اهل بیت نبی کجا رفتند

22. و آنکه ز ایشان حدیث واگوید

23. همدمی کو که آشنا باشد

24. با دلم حرف آشنا گوید

25. یا دل از مدعی نهان با او

26. چند حرفی بمدعا گوید

27. کو طبیب دلی درین عالم

28. خستهٔ درد دل کرا گوید

29. تا بگوشم رسد ندای الست

30. هر سر موی من بلی گوید

31. یا شوم مست بادهٔ توحید

32. تا سرا پای من خدا گوید

33. با دل از مدعی نهان با دوست

34. چند حرفی بمدعا گوید

35. یا چو آن فانیان سبحانی

36. بزبان خدا ثنا گوید

37. بس کن ای دل که حرف نازک شد

38. فیض را گوی تا دعا گوید

39. شکوه بس فیض اهل دردی کو

40. تا طبیبش از او دوا گوید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تو در جنگ آیی روم من به صلح
* خدای جهان را جهان تنگ نیست
شعر کامل
مولوی
* یعقوب وار وااسفاها همی‌زنم
* دیدار خوب یوسف کنعانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
* هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
شعر کامل
حافظ