فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 550

1. میبرد غیرت ز حسن تو ملک

2. رشک دارد بر تو خورشید فلک

3. کو ملکرا چشم و ابروی چنین

4. کی بود حور جنانرا این نمک

5. از میانت میشوم من در گمان

6. وز دهانت نیز می افتم بشک

7. نی توانم نفی و نی اثبات کرد

8. دیده کس بود و نبود مشترک

9. دل ز من بردی و قصد جان کنی

10. رحم کن بگذار با من زین دو یک

11. هم دل و هم جان چه‌سان شاید گرفت

12. عدل کن الروح لی و القلب لک

13. فیض را گر زان دهان لطفی کنی

14. آب حیوانی زید ور نه هلک


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سخن چون برابر شود با خرد
* روان سراینده رامش برد
شعر کامل
فردوسی
* بر لعل لبت جان ز سر شرق فشاندن
* سهل است ولی زیره به کرمان نتوان برد
شعر کامل
کمال خجندی
* یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد
* به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد
شعر کامل
حافظ