فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 567

1. تا کی ز فراق تو نهم بر سر غم غم

2. تا چند بدل غصه نشیند بسر هم

3. ای صیقلی اشک بیا تا بزدائیم

4. این زنگ که از سینه بهم آمده از غم

5. ای بلبل همدرد دمی گوش فرادار

6. من هم بسرایم بود این غم شودم کم

7. نی نی نکنم از غم هجر تو شکایت

8. از دوست چه آید همه شادیست نه غم غم

9. شاد است دل اگر از دوست رسد زخم

10. خوش باد تراوقت که گردی پی مرهم

11. هرچند برآورد ز دل گوهر اسرار

12. غواص زبان هیچ ازین بحر نشد کم

13. بسیار سخن بر سخن از سینه زند جوش

14. دل پر شود از قحط سخن گر نزنم دم

15. آید سخن از دل بزبان تا که برآید

16. دربان بآن رو کند از قحطی همدم

17. نازم بدل و سینه دریا دل خود فیض

18. هر چند غم آید بودش جای دگر غم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گنج قارون که فرو می‌شود از قهر هنوز
* خوانده باشی که هم از غیرت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* تا شدم حلقه به گوش در میخانه عشق
* هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
شعر کامل
حافظ
* مشو در جوانی خریدار گنج
* ببی رنج کس هیچ منمای رنج
شعر کامل
فردوسی