فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 568

1. بیا بیا بسرم تا بپات جان بدهم

2. جمال خود بنما تا ز خویشتن بروم

3. بخار زار فراق تو راه گم کردم

4. بیا بگلشن وصل ابد نمای رهم

5. بیا بیا که ز عمرم نماند جز نفسی

6. بود بشادی وصل تو آن نفس بدهم

7. بیا بیا که نیم بیتو جز تنی بیجان

8. بطلعت تو درین تن هزار جان بنهم

9. بیا بیا که فراق تو رنجه‌ام دارد

10. بمقدم تو مگر زین بلای بد بجهم

11. بیا بیا و سرم را ز خاک ره بر گیر

12. بجاست تا رمقی عنقریب خال رهم

13. بیا بیا که شود سیئات من حسنات

14. توئی ثوابم و دور از تو سر بسر گنهم

15. بیا بیا که هنوزم نفس در آمدنست

16. برس بچاره که تن جان بجان جان بدهم

17. بیا بیا و گناهم ببخش و رحمت کن

18. بنور خویش بیفروز چهرهٔ سیهم

19. گدائی درت از فیض را شود روزی

20. وحید هرم و بر هر دو کون پادشهم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مریض مصلحت خویش را نمی داند
* به تلخ و شور طبیب زمانه قانع باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* نیست در بازار عالم خوشدلی ور زان که هست
* شیوه رندی و خوش باشی عیاران خوش است
شعر کامل
حافظ
* همین نصیحت من پیش گیر و نیکی کن
* که دانم از پس مرگم کنی به نیکی یاد
شعر کامل
سعدی