فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 738

1. نخست آید بدل پیک شنیدن

2. کشد آنگه شنیدن سوی دیدن

3. بصیرت را چو دیدن حاصل آید

4. رسیدن را رسد وقت رسیدن

5. رسیدن چون شود حاصل روانرا

6. رسد هنگام واصل را ندیدن

7. چو از دیدار واصل بسته شد چشم

8. شود هم بسته از دیدن رسیدن

9. چو از دید رسیدن دیده بستی

10. نشستی در مقام آرمیدن

11. چو‌ آرامید جان در بزم وصلش

12. میسر شد ز لعل می مکیدن

13. کشی چون می ز وصلش حاصل آید

14. روانرا لذت مستی چشیدن

15. شدی چون مست و آن لذهٔ چشیدی

16. رسد هنگام هستی را ندیدن

17. چو مستی را و هستی را ندیدی

18. ندیدن را شود وقت ندیدن

19. ندیدن هم ز تو چون دست برداشت

20. نه تو مانی و نه هم ره بریدن

21. ز سر تا پای گردی چشم حیرت

22. همه دیدن شوی بی دید دیدن

23. ترا آن نیستی در عین هستی

24. بود آرام در عین طپیدن

25. بمقصود از طلب چون در رسیدی

26. رسیدی در مزید و در مزیدن

27. مزید اندر مزید اندر مزید است

28. هنیئاً مزیدش را مزیدن

29. مگو این قصه را ای فیض هر جا

30. که هر فهمش به نتواند رسیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق بی جلوه معشوق میسر نشود
* عقل دین کی برد آن وصف که دلّاله کند
شعر کامل
جامی
* نکته‌ای دلکش بگویم خال آن مه رو ببین
* عقل و جان را بسته زنجیر آن گیسو ببین
شعر کامل
حافظ
* من از تو روی نپیچم گرم بیازاری
* که خوش بود ز عزیزان تحمل خواری
شعر کامل
سعدی