فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 791

1. دل ز پی جست و جو در بدرو کو بکو

2. همره او دلبرش میبردش سو بسو

3. در بدر و کو بکو میرود و میدود

4. در طلب یار و بار نزد وی و رو برو

5. در تن و در جان ما معنی ایمان ما

6. عاید او رک برک شاهد او مو بمو

7. چشمه حسنش روان بر رخ مه طلعتان

8. آب دهد مو بمو جای بجا جو بجو

9. زندگی جان و تن با دل تو در سخن

10. بازی غفلت مخور هرزه مپو سو بسو

11. دیدهٔ من دیده و عقل نه بشنیده است

12. سوختم از فرقتش دوست بمن روبرو

13. بر دلم از داغها مشعله‌ها جا بجا

14. بر رخم از خون دل اشک روان جو بجو

15. آنکه تن خویش را در ره حق کهنه کرد

16. میرسدش فیض حق دم بدم و تو بتو

17. هست در اشعار فیض شرح دل زار فیض

18. هر غزلی تا بتا در غم او تو بتو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پنجهٔ تاک ز سرمای سحر می‌لرزد
* لاله از بهر همین کرده فروزان منقل
شعر کامل
وحشی بافقی
* اگر از کمند عشقت بروم کجا گریزم
* که خلاص بی تو بندست و حیات بی تو زندان
شعر کامل
سعدی
* شیوه عاجزکشی از خسروان زیبنده نیست
* بی تکلف، حیله پرویز نامردانه بود
شعر کامل
صائب تبریزی