فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 8

1. زخود سری بدرآرم چه خوش بود بخدا

2. زپوست مغز برآرم چه خوش بود بخدا

3. فکنده ام دل و جانرا بقلزم غم عشق

4. اگر دری بکف آرم چه خوش بود بخدا

5. کنم زخویش تهی خویشرا ازخود برهم

6. زغم دمار بر آرم چه خوش بود بخدا

7. زدیم از رخ جان زنک نقش هر دو جهان

8. که روبروی توآرم چه خوش بود بخدا

9. کنم زصورت هر چیز رو بمعنی آن

10. عدد دگر نشمارم چه خوش بود بخدا

11. بنور عشق کنم روشن آینه رخ جان

12. مقابل تو بدارم چه خوش بود بخدا

13. زپای تا سرمن گر تمام دیده شود

14. بحسن دوست گمارم چه خوش بود بخدا

15. بر آن خیال کنم وقف دیده و دل جان

16. بجز تو یاد نیارم چه خوش بود بخدا

17. درون خانهٔ دل روبم از غبار سوی

18. بجز تو کس نگذارم چه خوش بود بخدا

19. بود که رحم کنی بر دل شکستهٔ من

20. بسوز سینه بزارم چه خوش بود به خدا

21. نهم چین مذلّت بخاک درگه دوست

22. زدیده اشک ببارم چه خوش بود بخدا

23. برای سوختن فیض آتش غم عشق

24. زجان خویش برآرم چه خوش بود بخدا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سرو چون نازد به خوبی در بهارستان ناز
* از سهی سرو نگارستان من یاد آورید
شعر کامل
محتشم کاشانی
* عاشقان را سردی معشوق بر دل بار نیست
* شمع کافوری کند سرگرم تر پروانه را
شعر کامل
صائب تبریزی
* به خود از بهر حسرت داد راهم ورنه معلومست
* ز دریا چند در آغوش گنجد موج دریا را
شعر کامل
نظیری نیشابوری