فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 934

1. دلا بگذر ز دنیا تا ز عقبی عیش جان بینی

2. در این عالم بچشم دل بهشت جاودان بینی

3. چه از دنیا گذر کردی و در عقبی نظر کردی

4. بیا گامی فراتر نه که اسرار نهان بینی

5. دو منزل را چه طی کردی سمند عقل پی کردی

6. بیا با ما به میخانه که تا پیر مغان بینی

7. بروی پیر ما بنگر که تا چشمت شود روشن

8. ز دست پیر ساغر گیر تا خود را جوان بینی

9. چه‌چشمت‌گشت‌ازاو بینا وشد سرمست ازآن صهبا

10. قدم نه در ره عشاق تا جان جهان بینی

11. جهانرا جان شوی آنگه شوی اقلیم جانرا سر

12. شوی از جان جان آگه حقیقت را عیان بینی

13. شود عرش‌ازبرایت فرش و گردد جسم بهرت جان

14. شود ظلمت همه نور و زمین را آسمان بینی

15. شوی در عشق حق فانی بمانی جاودان باقی

16. چه فیض از ما سوای حق نه این بینی نه آن بینی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مرا درس حکیمان درد سر داد
* که من پروردهٔ فیض نگاهم
شعر کامل
اقبال لاهوری
* صد بار جان بدادم وز پای درفتادم
* بار دگر بزادم چون بانگ تو شنودم
شعر کامل
مولوی
* هست بی صورت جناب قدس عشق
* لیک در هر صورتی خود را نمود
شعر کامل
جامی