فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 950

1. گل از رخ تو وام کند زیبائی

2. سرو از قد تو کسب کند رعنائی

3. نرگس بود از چشم خوشت تازه و تر

4. شمشاد ز بالات کند بالائی

5. از پرتو روی تو بود مه روشن

6. خورشید بنور تو کند بینائی

7. آهوی ختن ز گیسویت مشگ برد

8. عنبر گیرد ز زلف تو بویائی

9. شوری ز لبت نمک کند در یوزه

10. دندان تو لؤلوش کند لالائی

11. شکر ز دهان تو برد شیرینی

12. قند از لب تو وام کند حلوائی

13. ابروی تو است قبلهٔ هر مؤمن

14. زلف تو بود راهزن ترسائی

15. از عشق تو دیوانه بود هر مجنون

16. سودای تو کرد فیض را سودائی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نکته‌ها رفت و شکایت کس نکرد
* جانب حرمت فرونگذاشتیم
شعر کامل
حافظ
* مستمع صاحب سخن را بر سر کار آورد
* غنچه خاموش بلبل را به گفتار آورد
شعر کامل
صائب تبریزی
* یک عمر می توان سخن از زلف یار گفت
* در بند آن مباش که مضمون نمانده است
شعر کامل
صائب تبریزی