فیض کاشانی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 958

1. سر خستگان نداری بگذار ما نیائی

2. غم کشتگان نداری بمزار ما نیائی

3. تنم از غبار گردد بره گذارت افتد

4. تو بگردی از ره خود بغبار ما نیائی

5. بغمی نیوده پا بست نشده زمامت از دست

6. تو که بار غم نداری بقطار ما نیائی

7. ز خرابهٔ وفایم تو ز شهر بیوفائی

8. ز تو چون وفا نیاید بدیار ما نیائی

9. دلم از غم میانت شب و روز میگدازد

10. نشویم تا چو موئی بکنار ما نیائی

11. نشود خرابهٔ دل ز عمارت تو آباد

12. تو از این سرا برون رو تو بکار ما نیائی

13. چه شکایتست ای فیض که شنیده است هرگز

14. که کسی بیار گوید تو بکار ما نیائی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
* درویشی اختیار کنی بر توانگری
شعر کامل
سعدی
* روز عید است و من امروز در آن تدبیرم
* که دهم حاصل سی‌روزه و ساغر گیرم
شعر کامل
حافظ
* بر پاره کاغذی دو سه مدی توان کشید
* دشنام و هر چه هست غرض یادگار تست
شعر کامل
وحشی بافقی