فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 157

1. مشاطه تا به روی تو زلف دوتا نهاد

2. بس مرغ دل که پای به دام بلا نهاد

3. بی چون اگر گناه شمارد نگاه را

4. پس در رخ تو این همه خوبی چرا نهاد

5. نوشینی لبت ز ظلمت خط گشت آشکار

6. خضرش لقب به چشمهٔ آب بقا نهاد

7. از جان برید هر که به زلفت کشید دست

8. وز سر گذشت آن که در این حلقه پا نهاد

9. تا داد کام خاطر بیگانه لعل تو

10. صد داغ رشک بر جگر آشنا نهاد

11. هر کس که خواست زان لب شیرین مراد دل

12. جان عزیز بر سر این مدعا نهاد

13. تا از وفای خویش ندیدیم هیچ خیر

14. خیرش مباد آن که بنای وفا نهاد

15. تا آرزوی دیدن او را برم به خاک

16. تیغ جفا به گردن من از قفا نهاد

17. تا بوی او به ما نرساند ز تاب زلف

18. چندین هزار بند به پای صبا نهاد

19. روزی که در جهان غم و شادی نهاد پای

20. شادی به سوی او شد و غم رو به ما نهاد

21. آخر فروغی از ستم پاسبان او

22. زان خاک آستان شد و دل را به جا نهاد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بساط سبزه لگدکوب شد به پای نشاط
* ز بس که عارف و عامی به رقص برجستند
شعر کامل
سعدی
* مستی سلامت می‌کند پنهان پیامت می‌کند
* آن کو دلش را برده‌ای جان هم غلامت می‌کند
شعر کامل
مولوی
* ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
* کجاست پیک صبا گر همی‌کند کرمی
شعر کامل
حافظ