فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 268

1. هر کس که دید روی تو آهی ز جان کشید

2. هر دل که شد اسیر تو دست از جهان کشید

3. هر خون که ریختی تو به محشر نشد حساب

4. پنداشتم حساب تو را می‌توان کشید

5. دیشب به یاد قد تو از دل کشیده‌ام

6. آهی که انتقام من از آسمان کشید

7. آن را که چرخ داد به کف سر خط امان

8. خود را به زیر سایه پیر مغان کشید

9. یک بارگی خصومت عشاق و بوالهوس

10. برخاست از میانه چو تیغ از میان کشید

11. ابروی او که مایهٔ چندین گشایش است

12. منت خدای را که به قتلم کمان کشید

13. مسکین کسی که داد ز کف آستین تو

14. مسکین‌تر آن که پای از آن آستان کشید

15. این است اگر تطاول گلچین و باغبان

16. باید قدم فروغی از این گلستان کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به گلنار ماند همی چهر تو
* به شادی بخندد دل از مهر تو
شعر کامل
فردوسی
* بسیار زبونی‌ها بر خویش روا دارد
* درویش که بازارش با محتشمی باشد
شعر کامل
سعدی
* مردمی و رادمردی زو همی بوید بطبع
* همچنان کز کلبه عطار بوید مشک و بان
شعر کامل
فرخی سیستانی