فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 358

1. ای کعبهٔ مقصودم، وی قبلهٔ آمالم

2. مپسند بدین روزم، مگذار بدین حالم

3. هم سینه به تنگ آمد از نالهٔ شب گیرم

4. هم دیده به جان آمد از گریهٔ سیالم

5. در شامگه هجرش بگداخت تن و جانم

6. در دامگه عشقش بشکست پر و بالم

7. در حسرت دیدارش طی گشت شب و روزم

8. در محنت بسیارش بگذشت مه و سالم

9. از زلف پریشانش در هم شده ایامم

10. کز صف زده مژگانش وارون شده اقبالم

11. از شعلهٔ رخسارش می‌سوزم و می‌سازم

12. وز جلوهٔ رفتارش می‌گریم و می‌نالم

13. شب نیست که در پایش تا روز به صد زاری

14. یا جبهه نمی‌سایم یا چهره نمی‌مالم

15. گر با رخ زیبایش یکشام به صبح آرم

16. فیروز شود روزم، فرخنده شود فالم

17. گر زلف و خطش بینی معلوم شود بر تو

18. هم معنی اوضاعم، هم صورت احوالم

19. فردا که گنهکاران در پای حساب آیند

20. جز عشق گناهی نیست در نامهٔ اعمالم

21. آن روز فروغی من از قتل شوم ایمن

22. کاو خط امان بخشد زان غمزهٔ قتالم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سعدی آسانست با هر کس گرفتن دوستی
* لیک چون پیوند شد خو باز کردن مشکلست
شعر کامل
سعدی
* از رخ و زلفین او شطرنج بازی کرده‌ام
* زان که زلفش ساج بود روی او چون عاج بود
شعر کامل
سنایی
* طبیبم گفت درمانی ندارد درد مهجوری
* غلط می‌گفت خود را کشتم و درمان خود کردم
شعر کامل
وحشی بافقی