فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 376

1. چنان به کوی تو آسوده از بهشت برینم

2. که در ضمیر نیامد خیال حوری عینم

3. کمند طره نهادی به پای طاقت و تابم

4. سپاه غمزی کشیدی به غارت دل و دینم

5. نه دست آن که دمی دامن وصال تو گیرم

6. نه بخت آن که شبی جلوهٔ جمال تو بینم

7. مرا چه کار به دیدار مهوشان زمانه

8. که با وجود تو فارغ ز سیر روی زمینم

9. ز رشک مردن من جان عالمی به لب آید

10. اگر به روی تو افتد نگاه باز پسینم

11. ز بس که هر سر مویم هوای مهر تو دارد

12. نمی‌برم ز تو گر سر بری به خنجر کینم

13. ز حسرت لب میگون و جعد غالیه سایت

14. رفیق لعل بدخشان، شریک نافهٔ چینم

15. معاشران همه مشغول عیش و عشرت و شادی

16. به غیر من که شب و روز با غم تو قرینم

17. چگونه شاد نباشد دلم به گوشه نشینی

18. که خال گوشهٔ چشم تو کرده گوشه‌نشینم

19. بر آستانهٔ آن پادشاه حسن فروغی

20. کمان کشیده ز هر گوشه لشکری به کمینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* باز رسیدیم ز میخانه مست
* باز رهیدیم ز بالا و پست
شعر کامل
مولوی
* آن سفرکرده کش از ما دل گرفت
* جان فدایش هر کجا منزل گرفت
شعر کامل
جامی
* سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
* مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
شعر کامل
سعدی