فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 377

1. تا کفر سر زلفت زد راه دل و دینم

2. جز عشق تو هر کیشی کفر است در آیینم

3. هر صبح ز روی تو هم خانهٔ خورشیدم

4. هر شام ز اشک خود همسایهٔ پروینم

5. تو چشمهٔ خورشیدی من ذرهٔ محتاجم

6. تو خواجهٔ مستغنی، من بنده مسکینم

7. تا خط تو را دیدم، دادی رقم خونم

8. تا مهر تو ورزیدم، بستی کمر کینم

9. هم سلسله بر گردن زان کاکل پیچانم

10. هم غالیه در دامن زان سنبل پرچینم

11. هم سر دهانش را می‌جویم و می‌یابم

12. هم عکس جمالش را می‌خواهم و می‌بینم

13. هم بادهٔ عشقش را می‌گیرم و می‌نوشم

14. هم دانهٔ مهرش را می‌کارم و می‌چینم

15. از قامت موزونش در سایهٔ شمشادم

16. وز عارض گلگونش در دامن نسرینم

17. گر بر سر خاک من بنشینی و برخیزی

18. تا محشر از این شادی برخیزم و بنشینم

19. تا وصف لبت گفتم درهای دری سفتم

20. الحق که در این معنی مستوجب تحسینم

21. تا ماه فروغی رخ از کلبه من برتافت

22. از آه سحر هر شب شمعی است به بالینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* سهی سرو آن زمان شد در چمن سست
* که سیمین نار تو بر نارون رست
شعر کامل
نظامی
* مقیم کوی تو تشویش صبح و شام ندارد
* که در بهشت نه سالی معین است و نه ماهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* تا عقل داشتم نگرفتم طریق عشق
* جایی دلم برفت که حیران شود عقول
شعر کامل
سعدی