فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 482

1. تو پری چهره اگر دست به آیینه بری

2. آنچنان شیفته گردی که گریبان بدری

3. با وجودت دو جهان بی‌خبر از خویشتنند

4. تو چنان واله خود کز دو جهان بی خبری

5. آسمان با قمری این همه نازش دارد

6. چون ننازی تو که دارندهٔ چندین قمری

7. شاید ار تنگ دلان تنگی شکر نکشند

8. تا تو ای تنگ دهان صاحب تنگ شکری

9. هیچ کس را ز تو امکان شکیبایی نیست

10. که توان تن و کام دل و نور بصری

11. من ملول از غم و غیر از تو به سر حد نشاط

12. ای دریغا که به نام من و کام دگری

13. تو به جز ابروی خونخواره نداری تیغی

14. من به جز سینهٔ صدپاره ندارم سپری

15. من ز رخسار تو آیینهٔ پرستم زیرا

16. که هم آیین و هم آیینه صاحب نظری

17. از سر خون خود آن روز گذشتم در عشق

18. که تو سرمست خرامنده به هر ره گذری

19. نه عجب طبع فروغی به تو گر شد مایل

20. زان که در خیل بتان از همه مطبوع‌تری


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به هوش بودم از اول که دل به کس نسپارم
* شمایل تو بدیدم نه صبر ماند و نه هوشم
شعر کامل
سعدی
* شگفتی بگیتی ز رستم بس است
* کزو داستان بر دل هرکس است
شعر کامل
فردوسی
* گفتمش قد بلندت بصنوبر ماند
* گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
شعر کامل
خواجوی کرمانی