فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 511

1. گر به دنبال دل آن زلف رود هیچ مگوی

2. که به چوگان نتوان گفت مرو در پی گوی

3. گر ز بیخم بکند، دل نکنم زان خم زلف

4. ور به خونم بکشد، پا نکشم زان سر کوی

5. دل به سختی نتوان کند از آن زلف بلند

6. دیده هرگز نتوان دوخت از آن روی نکوی

7. یا به تیغ کج او گردن تسلیم بنه

8. یا ز خاک در او پای بکش، دست بشوی

9. غنچه گو با دهنش لاف مزن، هیچ مخند

10. لاله گو با رخ او ناز مکن هیچ مروی

11. نوبهار آمد و تعجیل به رفتن دارد

12. کو مجالی که بریزند می از خم به سبوی

13. بامدادان همه کس راز مرا می‌بیند

14. بس که شب می‌رودم خون دل از دیده به روی

15. دانهٔ اشک بده درگران مایه بگیر

16. غوطه در بحر بزن گوهر گم گشته بجوی

17. آن چنان دست جنون گشت گریبان گیرم

18. که گرفتم همه جا دامن آن سلسله موی

19. راستی گر بچمد سرو فروغی به چمن

20. باغبان سرو سهی را بکند از لب جوی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* صیقل روح و طباشیر جگر مهتاب است
* جام شیری که برد دل ز شکر مهتاب است
شعر کامل
صائب تبریزی
* دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
* ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
شعر کامل
حافظ
* بگیر خون خود از جام ارغوانی رنگ
* که یک دو هفته بود جوش ارغوان درباغ
شعر کامل
صائب تبریزی