فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 82

1. قاعدهٔ قد تو فتنه به پا کردن است

2. مشغلهٔ زلف تو بستن و واکردن است

3. خرمی صحن باغ با تو خرامیدن است

4. فرخی صبح عید با تو صفا کردن است

5. هر که به ناچار کرد از سر کویت سفر

6. منزلش اول قدم رو به قفا کردن است

7. چون نکند چشم تو چارهٔ دلخستگان

8. زان که قرار طبیب خسته دوا کردن است

9. عشق تو آزاد کرد از همه قیدی مرا

10. زان که سلوک ملوک، بسته رها کردن است

11. وعدهٔ قتل مرا هیچ نکردی خلاف

12. زان که طریق وفا، وعده وفا کردن است

13. شاید اگر چشم تو می‌کشدم بی‌خطا

14. شیوهٔ ترک ختن عین خطا کردن است

15. بوسه پس از می بده، کام دلم هی بده

16. زان که شعار لبت کامروا کردن است

17. من به دعا کرده‌ام مدعیان را هلاک

18. زان که خواص دعا دفع بلا کردن است

19. روشنی چشم من روی نکو دیدن است

20. مصلحت کار من کار به جا کردن است

21. بندهٔ تقصیرکار بند خطاکاری است

22. خواجهٔ صاحب کرم فکر عطا کردن است

23. وادی بی‌انتها راه طلب رفتن است

24. دولت بی‌منتها یاد خداکردن است

25. قاصد فرخنده‌پی از در جانان رسید

26. جان گران‌مایه را وقت فدا کردن است

27. شغل فروغی ز شاه دامن زر بردن است

28. کار مه از آفتاب کسب ضیا کردن است

29. ناصردین شاه را دان که به هر بامداد

30. بر گهرش آفتاب گرم دعا کردن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
* خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی
* از خیال لطف می مشاطهٔ چالاک طبع
* در ضمیر برگ گل خوش می‌کند پنهان گلاب
شعر کامل
حافظ
* من ار چه حافظ شهرم جوی نمی‌ارزم
* مگر تو از کرم خویش یار من باشی
شعر کامل
حافظ