فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 83

1. همه جا جلوهٔ آن صاحب وجه حسن است

2. همه کس بستهٔ آن زلف شکن بر شکن است

3. رخ افروخته‌اش خجلت ماه فلک است

4. قد افراخته‌اش غیرت سرو چمن است

5. بهر قربانی آن چشم سیه باید ریخت

6. خون هر آهوی مشکین که به دشت ختن است

7. گر نیارد به نظر سیم سرشکم نه عجب

8. زان که سیمین بر و سیمین تن و سیمین ذقن است

9. ترسم آخر ننهد پا به سر تربت من

10. بس که در هر قدمش کشتهٔ خونین کفن است

11. تا رقیب از لب او کام‌روا شد گفتم

12. خاتم دست سلیمان به کف اهرمن است

13. نه ازین پیش توان با سخن دشمن ساخت

14. نه مرا با دهن دوست مجال سخن است

15. خسرو از رشک شکر خون به دل شیرین کرد

16. تا خبر شد که چه‌ها در نظر کوه‌کن است

17. جستم از خیل عرب واقعهٔ مجنون را

18. لیلی از خیمه برون تاخت که مجنون من است

19. گوشهٔ چشم بتی زد ره دین و دل من

20. نازم این فتنه که هم رهزن و هم راهزن است

21. در همه شهر شدم شهره به شیرین سخنی

22. تا لبم بر لب آن خسرو شیرین دهن است

23. یک تجلی همه را سوخت فروغی امشب

24. مگر آن شمع فروزنده در این انجمن است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ای توانگر مفروش این همه نخوت که تو را
* سر و زر در کنف همت درویشان است
شعر کامل
حافظ
* چون بیالاید به ‌خون بدسگالان تیغ او
* ارغوان و لاله‌ گویی رسته‌ از نیلوفرست
شعر کامل
امیر معزی
* معشوق تو همسایه و دیوار به دیوار
* در بادیه سرگشته شما در چه هوایید
شعر کامل
مولوی