فروغی بسطامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 86

1. تو و آن قامتی که موزون است

2. من و این طالعی که وارون است

3. تو و آن طره‌ای که مفتول است

4. من و این دیده‌ای که مفتون است

5. تو و آن پیکری که مطبوع است

6. من و این خاطری که محزون است

7. تو و آن پنجه‌ای که رنگین است

8. من و این سینه‌ای که کانون است

9. تو و آن خنده‌ای که نوشین است

10. من و این گریه‌ای که قانون است

11. تو و آن نخوتی که بی‌حد است

12. من و این حسرتی که افزون است

13. تو و رویی که لمعهٔ نور است

14. من و چشمی که چشمهٔ خون است

15. تو و زلفی که عنبر ساراست

16. من و اشکی که در مکنون است

17. من و خون دلی که مقسوم است

18. تو و لعل لبی که میگون است

19. من ندانم غم فروغی چیست

20. تو نپرسی که خسته‌ام چون است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* پا منه از راه بیرون همچو طفل نی سوار
* گر به ظاهر در کف خواهش عنانت داده اند
شعر کامل
صائب تبریزی
* طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید
* از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است
شعر کامل
رهی معیری
* دل چو بیناست، چه غم دیده اگر نابیناست؟
* خانه آینه را روشنی از روزن نیست
شعر کامل
صائب تبریزی