قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 103

1. تا صبا با آن سر زلف پریشان آشناست

2. صد گره از غیرتم با رشته جان آشناست

3. غم هجوم آورد و من در فکر بی‌سامانی‌ام

4. میزبان خجلت کشد هرچند مهمان آشناست

5. هرچه باداباد ما کشتی در آب انداختیم

6. گر بود بیگانه باد شرطه طوفان آشناست

7. عمرها شد حسرت چاک گریبان می‌کشم

8. با وجود آنکه دستم با گریبان آشناست

9. از غرور حسن ظاهر می‌کند بیگانگی

10. ورنه عمری شد به من از خویش پنهان آشناست

11. استخوانم حالتی دارد که چون گردد هدف

12. می‌شناسد ناوکش را زانکه پیکان آشناست

13. دیده قدسی حسد ورزیده در راه حرم

14. بر کف پایی که با خار مغیلان آشناست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بیگناهی کم گناهی نیست در دیوان عشق
* یوسف از دامان پاک خود به زندان می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
* شیر خدا و رستم دستانم آرزوست
شعر کامل
مولوی
* هر دو عالم قیمت خود گفته ای
* نرخ بالا کن که ارزانی هنوز
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی