قدسی مشهدی_دیوانغزل ها (فهرست)

شمارهٔ 181

1. چه باشد جان که عاشق در ره جانان برافشاند

2. ز جان بهتر نثاری بایدش تا آن برافشاند

3. شود جیب و کنار عالم از یاقوت اشکم پر

4. چو چشم خون‌فشانم دامن مژگان برافشاند

5. به گردن طوق عشق از زلف ترسازاده‌ای دارم

6. که گر صد ساله زاهد بیندش ایمان برافشاند

7. نخواهد بعد مردن هم غبارم دامنش گیرد

8. به ناز از تربتم چون بگذرد دامان برافشاند

9. چنین کان غمزه فتان سر خون‌ریختن دارد

10. سزد گر صد مسیح و خضرمشرب جان برافشاند

11. کهن ریش دلم دارد غباری تازه شستی کو

12. که بر رخسار زخمم آبی از پیکان برافشاند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو خواجه را اجل از ملک پنبه خواهد کرد
* چه اعتبار به پشمی که در کلاهش هست؟
شعر کامل
اوحدی
* ز خاکی که خون سیاوش بخورد
* به ابر اندر آمد درختی ز گرد
شعر کامل
فردوسی
* ظالم به ظلم خویش گرفتار می شود
* از پیچ و تاب نیست رهایی کمند را
شعر کامل
صائب تبریزی