حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 20

1. روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست

2. می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست

3. نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت

4. وقت رندی و طرب کردن رندان پیداست

5. چه ملامت بود آن را که چنین باده خورد

6. این چه عیب است بدین بی‌خردی وین چه خطاست

7. باده نوشی که در او روی و ریایی نبود

8. بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست

9. ما نه رندان ریاییم و حریفان نفاق

10. آن که او عالم سر است بدین حال گواست

11. فرض ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم

12. وان چه گویند روا نیست نگوییم رواست

13. چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم

14. باده از خون رزان است نه از خون شماست

15. این چه عیب است کز آن عیب خلل خواهد بود

16. ور بود نیز چه شد مردم بی‌عیب کجاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نوبت وصل و لقاست نوبت حشر و بقاست
* نوبت لطف و عطاست بحر صفا در صفاست
شعر کامل
مولوی
* بغل از نامۀ احباب پُر کرد و نمی خواند
* که می ترسد شود مکتوب من هم در میان پیدا
شعر کامل
نظیری نیشابوری
* هر دم چو تاک بار درختی نمی شویم
* چون سرو بسته ایم به دل بار خویش را
شعر کامل
صائب تبریزی