حافظ_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 227

1. گر چه بر واعظ شهر این سخن آسان نشود

2. تا ریا ورزد و سالوس مسلمان نشود

3. رندی آموز و کرم کن که نه چندان هنر است

4. حیوانی که ننوشد می و انسان نشود

5. گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

6. ور نه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود

7. اسم اعظم بکند کار خود ای دل خوش باش

8. که به تلبیس و حیل دیو مسلمان نشود

9. عشق می‌ورزم و امید که این فن شریف

10. چون هنرهای دگر موجب حرمان نشود

11. دوش می‌گفت که فردا بدهم کام دلت

12. سببی ساز خدایا که پشیمان نشود

13. حسن خلقی ز خدا می‌طلبم خوی تو را

14. تا دگر خاطر ما از تو پریشان نشود

15. ذره را تا نبود همت عالی حافظ

16. طالب چشمه خورشید درخشان نشود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عکس خوی بر عارضش بین کآفتاب گرم رو
* در هوای آن عرق تا هست هر روزش تب است
شعر کامل
حافظ
* انصاف نباشد که من خسته رنجور
* پروانه او باشم و او شمع جماعت
شعر کامل
سعدی
* به هر صورت که باشد عشق دل را می دهد تسکین
* که بهر کوهکن از سنگ شیرین می شود پیدا
شعر کامل
صائب تبریزی