حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 107

1. رهی ندارم بغیر کویت، الیک رجعی، لدیک زلفا

2. فلا تكلنی الى سواكا، الستُ شيب و لست شابا

3. منم فتاده، به دست اقران، چو پیر کنعان به شام هجران

4. ذهاب حزنی، جلاء عینی ،صباح وصلک، اذا تجلّی

5. عبث مسوزان به نارحرمان ، گذشت نتوان ز جان جانان

6. نقاب بگشا، جمال بنما، که سوخت جانم، درین تمنّا

7. اگرچه صدسال ز بی خودیها، به خاک راهت فتاده باشم

8. چو بازپرسی حدیث منزل، ز شوق گویم، لبثت يوما

9. خوشا محبّت که فارغم کرد، زقید هستی ز خود پرستی

10. نه ذوق کاری، نه زیر باری، نه رنج امروز، نه بیم فردا

11. فسانه واعظ به من چه خوانی؟ مرا به رندی فسانه کردند

12. مده فریبم به کیش زاهد، مدم به گوشم حديث تقوا

13. دلا ندارد جهان وفایی، مگر بیابی رهی به جایی

14. به ملک معنی، اگر در آیی قدمت حيّاً و لستَ تبلا

15. حدیث جور تو با که گویم، علاج درد دل از که جویم؟

16. به ما ندارد خدنگ نازت، دل ترحّم، سر مدارا

17. حزین نباشد غم نهانی، سمر نمودن ز نکته دانی

18. که یار جانی چنانکه دانی، بكلّ شی ءٍ احاط علما


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یکی از عقل می‌لافد یکی طامات می‌بافد
* بیا کاین داوری‌ها را به پیش داور اندازیم
شعر کامل
حافظ
* عشق چو دل را به سوی خویش خواند
* دل ز همه خلق رمیدن گرفت
شعر کامل
مولوی
* ضرورتست که آحاد را سری باشد
* وگرنه ملک نگیرد به هیچ روی نظام
شعر کامل
سعدی