حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 153

1. باید همه تن مصرف نگاهی شد و برخاست

2. چون شمع، سراپا همه آهی شد و برخاست

3. از شوق تو، بس چشم به راه تو نشستم

4. تار مژه ام مدّ نگاهی شد و برخاست

5. هر دانۀ اشکی که به راه تو فشاندم

6. از فیض وفا، مهر گیاهی شد و برخاست

7. دل چون به تمنّای تو، آسوده نشیند؟

8. کوه از غم عشقت، پر کاهی شد و برخاست

9. شبهای جدایی، به هواداری چشمم

10. هر مدّ نگه، ابر سیاهی شد و برخاست

11. زین عاشق دیوانه، دلت داشت غباری از سینه

12. از سینۀ صحرای تو آهی شد و برخاست

13. خون تو حزين، تا به ره عشق نخوابد

14. هر لاله ز خاک تو گواهی شد و برخاست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رباب و چنگ به بانگ بلند می‌گویند
* که گوش هوش به پیغام اهل راز کنید
شعر کامل
حافظ
* ز دریا به دریا همی مرد بود
* رخ ماه و خورشید پر گرد بود
شعر کامل
فردوسی
* به مکر و حیله برای دسترس چه امکان است
* که همچو سرو بلندش هزار دستان است
شعر کامل
کمال خجندی