حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 203

1. بی شمع می، به بزم دل و دیده نور نیست

2. از بادۀ شبانه گذشتن، شعور نیست

3. اکنون که، ساقی از پی هم جام می دهد

4. بستان، مگر خدای تو زاهد، غفور نیست؟

5. یک ره اگر به پرسشم آیی چه می شود؟

6. کوی تو را به کلبه ما راه، دور نیست

7. آرام دل جدا ز تو، ممکن نمی شود

8. تا رفته ای تو، مجلسیان را حضور نیست

9. از حد مبر تغافل و بی مهری و جفا

10. این شیوه ها سزای دل ناصبور نیست

11. یک قطره خون دل چقدر طاقت آورد؟

12. یاد رخت به سینه، کم از برق طور نیست

13. تا می توان حزین، بسرا حرف عشق را

14. زاهد اگر کنایه نفهمد، قصور نیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نخل بند چمن حسن تو بر قدرت خویش
* آفرین کرد چو نخل قد دلجوی تو ساخت
شعر کامل
محتشم کاشانی
* از زلف دهد بنفشه را تاب
* وز چهره گل شکفته را آب
شعر کامل
نظامی
* بر سر پروانه شمع از بهر آن سوزد که هست
* جذبۀ عشقی که خاکستر به خاکستر کشد
شعر کامل
نظیری نیشابوری