حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 315

1. از غم، دل حیران چه خبر داشته باشد؟

2. محو تو، ز هجران چه خبر داشته باشد؟

3. آن سرو گل اندام که دلها چمن اوست

4. از خانه به دوشان چه خبر داشته باشد؟

5. از حال تذروان پر و بال شکسته

6. آن سرو خرامان چه خبر داشته باشد؟

7. آن شوخ که در خانۀ آیینه کند سیر

8. از آبله پایان چه خبر داشته باشد؟

9. طفلی که ز مستی نشناسد سر و پا را

10. از بی سر و پایان چه خبر داشته باشد؟

11. هستی ست، که در عشق فراموش شد اول

12. مجنون تو از جان چه خبر داشته باشد؟

13. چون بَهله كف از کار فتاده ست حزین را

14. از دامن جانان چه خبر داشته باشد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتیم درد تو عشق است و دوا نتوان کرد
* دردم از توست دوا از تو چرا نتوان کرد
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* مردمی و رادمردی زو همی بوید بطبع
* همچنان کز کلبه عطار بوید مشک و بان
شعر کامل
فرخی سیستانی
* به کسی نگر که ظلمت بزداید از وجودت
* نه کسی نعوذبالله که در او صفا نباشد
شعر کامل
سعدی