حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 437

1. سرگرم فنا فکر دگر هیچ ندارد

2. شمع سحری برگ سفر هیچ ندارد

3. جز شورش آفاق به عالم خبری نیست

4. آسوده دل ما که خبر هیچ ندارد

5. بیهوده بود زیر فلک بال فشانی

6. این تنگ قفس روزن و در هیچ ندارد

7. بیرون نتوان کرد سر از جیب صلاحم

8. این خرقه به جز دامن تر هیچ ندارد

9. جایی که برآید ز کمین تیغ تغافل

10. جز داغ دل ریش، سپر هیچ ندارد

11. یک ذرّه، تهیدست نرفت از در قسمت

12. نالیدن از آن نی، که شکر هیچ ندارد

13. آنجا که نظرباز بود دیدۀ دلها

14. یعقوب غم هجر پسر هیچ ندارد

15. آسوده گر از سنگ شد، از ارّه جدا نیست

16. نخلی که درین باغ، ثمر هیچ ندارد

17. تا هست، دلم بی قفس و بند اسیر است

18. زندان وفا راه به در هیچ ندارد

19. آن لعل می آلود، کبابی نمکین تر

20. در آتش، ازین لخت جگر هیچ ندارد

21. ساقی به می ناب فکن کشتی ما را

22. این لجّۀ پرشور، خطر هیچ ندارد

23. آن کیسه که بر مهر و وفا دوخته بودم

24. غیر از زر داغ تو دگر هیچ ندارد

25. در معرکۀ عشق تو، پا پس نگذارم

26. مشتاق شهادت غم سر هیچ ندارد

27. تا ساحل پیمانه رسیدیم و نشستیم

28. این آب تنک مایه، گذر هیچ ندارد

29. محروم مهل چشم حزین نگران را

30. بی خاک رهت نور نظر هیچ ندارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* او را به چشم پاک توان دید چون هلال
* هر دیده جای جلوه آن ماه پاره نیست
شعر کامل
حافظ
* جذبه عاشق اثر در سنگ خارا می کند
* کوهکن معشوق خود از سنگ پیدا می کند
شعر کامل
صائب تبریزی
* عارض از کافور و زلف از مشک داشت
* لعل سیراب از لبش لب خشک داشت
شعر کامل
عطار