حزین لاهیجی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 614

1. شدم ز توبۀ بی صرفه در بهار خجل

2. مباد از رخ پیمانه میگسار خجل

3. ز مایه داری اشکم خوش است خاطر دوست

4. خدا کند، نکند دل مرا ز یار خجل

5. نکردمش گرو باده از گرانجانی

6. شدم ز خرقۀ پشمینه در خمار خجل

7. فكنده مهره به ششدر مرا تهیدستی

8. نشسته ام ز حریفان بد قمار خجل

9. دل فسرده مرا کرده ز آب دیدۀ خویش

10. چو تخم سوخته، از ابر نوبهار خجل

11. نه دست عقده گشایی نه ذوق تسلیمی

12. چو من مباد کس از جبر و اختیار خجل

13. به این دو قطرۀ خون می کنم گل افشانی

14. اگر نگردم از آن نازنین سوار خجل

15. گلوی تشنۀ من موج خیز کوثر شد

16. چرا نباشم از آن تیغ آبدار خجل؟

17. خدای را لب پیمانه بر لبم دارید

18. گران خمارم و از دست رعشه دار خجل

19. چه شکرها که ندارم ز بی سرانجامی

20. چو دیگران نیم از روی روزگار خجل

21. به زیر تیغ تو از شرم ناشکیبایی

22. چو شمع می گزم انگشت زینهار خجل

23. نه دل به جا و نه دین، تا کنم نثار، حزین

24. نشسته ام به سر راه انتظار خجل


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کدام دانه فرورفت در زمین که نرست
* چرا به دانه انسانت این گمان باشد
شعر کامل
مولوی
* زان حبه خضرا خور کز روی سبک روحی
* هر کاو بخورد یک جو بر سیخ زند سی مرغ
شعر کامل
حافظ
* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
* بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
شعر کامل
حافظ