حزین لاهیجی_دیوانمثنوی ها (فهرست)

مثنوی شمارۀ 16 : در مدح جدّش شیخ زاهد گیلانی سروده است

1. کو دل که ره مدیح پویم؟

2. یارای زبان کجا که گویم؟

3. حرفی ز ثنای شیخ ملّت

4. برهان طریقت و شریعت

5. نتوان نخل مديح بستن

6. خاموش نمی توان نشستن

7. تمکینی ازو کنم تمنّا

8. تا پای سخن نلغزد از جا

9. خاموشی لب، شکیب خواهد

10. گل نغمۀ عندلیب خواهد

11. دل داد به مدح نطق رایان

12. بر باد سوار شد سلیمان

13. پرورده، وفا گرای باشد

14. فرزند، پدر ستای باشد

15. خاص آن پدری که نوع انسان

16. با بوالبشرش بود ثناخوان

17. بیند چو دل از ثناگرانم

18. بوسد به لب ادب زبانم

19. یکتا گهر محیط عرفان

20. والا پدر تمام مردان

21. مفتاح خزاین معارف

22. مخصوص جزایل عواطف

23. از پایۀ رفعتش چه پرسی؟

24. دم می نزنم ز عرش و کرسی

25. آن شیفتۀ جمال بی چون

26. آیینۀ حق، درون و بیرون

27. دریاکش فیض صبحگاهی

28. مفتون کرشمۀ الهی

29. فیروز لوای آسمان تخت

30. فرخنده همای دولت و بخت

31. سلطان حق و دو عالمش دل

32. لوح الله و اسم اعظمش دل

33. پا بر پی مصطفی نهاده

34. چون سایۀ مصطفی فتاده

35. در حلقۀ ذکر اوست سرمست

36. از منطقه چرخ، سبحه در دست

37. زان تیغ که [در] جهاد اکبر

38. تنهای هوس فتاده بی سر

39. فرزین کن نقش بی نیازان

40. شش ضربه ده تمام بازان

41. فيّاض محاضرات تقدیس

42. کشّاف مذاکرات ادریس

43. تاج سر ملّت است و دین هم

44. سرزنده ازوست، آن و این هم

45. ابراهیم دوم به همّت

46. دریوزه گر، ادهمش ز فطرت

47. آن زاهد از خودی مصفّا

48. فیروز نصيب قسط اوفا

49. خورشید چو خاتمش به فرمان

50. در دایره اش فلک شکوهان

51. آن دیدۀ روشنان ابداع

52. صیقل گر زنگ لوح انواع

53. گشتند چو جانیان مرتد

54. غارتگر ملّت محمّد

55. از شرع نبی ز گردش هور

56. سرماند عیان و عين مستور

57. این نخل ز باد فتنه شد سُست

58. از هر طرفی پناه می جست

59. چون دید ز فتنه عرصه را تنگ

60. در ذیل ولایتش بزد چنگ

61. طوبیّ خمیده کرد قد راست

62. شاخ و بر او جهان بیاراست

63. احیا کن دین مصطفی اوست

64. سالار سپاه اصفيا اوست

65. گیلان ز لقای او منوّر

66. گیلان چه؟ که چشم هفت کشور

67. خاک ره اوست تاج اشراف

68. جولانگه اوست قاف تا قاف

69. چون موج خطر، گرفت بالا

70. افشاند سر آستین به دریا

71. آرام گرفت بحر پرشور

72. او قاهر و روزگار مقهور

73. احصا نتوانمش کرامات

74. بالله صدق است این نه طامات

75. زان شب که ز فرش بسته او رخت

76. بیدار نگشته دیدۀ بخت

77. آن خسرو آفتاب خرگاه

78. شب کرد دراز و روز کوتاه

79. روشن گهرانش اندرین جمع

80. دادند فروغ بزم چون شمع

81. بودند جهان فروز چون بدر

82. گشتند نهان چو لیلة القدر

83. امروز منم از آن نیاکان

84. آلوده ای از نژاد پاکان

85. وامانده چو نقش پای در راه

86. خاکستر آتش گذرگاه

87. خود رفته و بر امیدواران

88. فیضش باقی ست روزگاران

89. شد لنگر تربتش ز افضال

90. آسودگی زمین ز زلزال

91. ای پایه فزای ارجمندی

92. درگاه تو برتر از بلندی

93. ای کعبه پناه دیر هادم

94. بر سدّۀ توست سدره خادم

95. ای روضۀ تو حصار ایمان

96. بر مرکز تو مدار ایمان

97. درگاه تو را، ز زایران است

98. زان آبله پای، آسمان است

99. بال ملک است، بسترآرا

100. جنّت وطنان روضه ات را

101. روز است خليع و شب سیه پی

102. غمّازی ازین، سیاهی از وی

103. در زاویۀ تو، روز و شب نیست

104. در روضۀ جنّت این عجب نیست

105. آن خلوتیان برگزیده

106. در سلک مجرّدان جریده

107. مخصوص نعیمهای مشکور

108. فیروز به جدّ و جهد موفور

109. خدّام تو سروران معنی

110. فربه کن لاغران معنی

111. حیران همه در ارادت تو

112. در سلسلۀ سعادت تو

113. برخاسته است و هست مکشوف

114. از دامن تو هزار معروف

115. گر دیدۀ مهر و مه شود کور

116. گیرد ز چراغ روضه ات نور

117. جاروب درت چو گشت دسته

118. چوگان غرور، شد شکسته

119. تلقین ز تو یافته ست ماناک

120. دلهای مسبّحان افلاک

121. کز غفلتشان فتور نبود

122. در طاعتشان قصور نبود

123. دل گر شود از خیالت آگاه

124. عقلت نبرد به خلوتش راه

125. از عالميان تویی سرافراز

126. زیبد به نیاز عالمت ناز

127. نور ازلی به دلفروزی

128. نيران غضبی به خصم سوزی

129. ریزی گه جور کندن از بیخ

130. در جوی مجرّه خون مریخ

131. شاهان ز تو یافت فرقشان تاج

132. پوشیده ز خلعت تو دیباج

133. غازان چو جبين به پای تو سود

134. زين غازه جمال دولت افزود

135. بر ابر به تشنگان هستی

136. کرده کف تو چو پیش دستی

137. ای جان ز تو، جسم زاکیان را

138. ایمان به تو تازه، خاکیان را

139. من بنده رهی، ز خانه زادان

140. دارم دلکی به مدح شادان

141. خاموشی من زبان گویاست

142. گوهر، وصّاف ابر و دریاست

143. بزم صله ات یکی ست با فرض

144. همچون صلۀ رحم، تو را فرض

145. کان، از کرم تو کاف بگرفت

146. فای شرف تو قاف بگرفت

147. باشد کرم تو در شماره

148. از کان افزون سه چار پاره

149. کردند ز طبع صافی من

150. آیینۀ دأب خانه روشن

151. گر چه به ره اوفتاده ام سُست

152. سنگینی استخوانم از توست

153. بر خاطر خلق اگر گرانم

154. ناکس سبک است بر زبانم

155. شعرم شعری ست خصم دیوان

156. كلكم علم جهان خديوان

157. یاد تو دل مرا تسلّی ست

158. آرامش موسی از تجلّی ست

159. چون شبنم و لاله، اشک بی تاب

160. بر آتش سینه می زند آب

161. از نسبت توست چون کریمان

162. آزادیم از در لئيمان

163. حرمان زده ام ز طوف خاکت

164. خواهم مددی ز روح پاکت


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نمی توان غم دل را به خنده بیرون برد
* ز خنده رویی گل تلخی از گلاب نرفت
شعر کامل
صائب تبریزی
* از دل سنگین لیلی کعبه جان ساختند
* از غبار خاطر مجنون بیابان ساختند
شعر کامل
صائب تبریزی
* گهی زلفش پریشان می‌کند یک دشت سنبل را
* گهی رخسارش آتش می‌زند یک باغ نسرین را
شعر کامل
فروغی بسطامی