هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 131

1. جان من، بهر تو از جان بدنی ساخته‌اند

2. بر وی از رشتهٔ جان پیرهنی ساخته‌اند

3. بر گلت سبزهٔ عنبرشکنی ساخته‌اند

4. از گل و سبزه عجایب چمنی ساخته‌اند

5. تن سیمین تو نازک، دل سنگین تو سخت

6. بوالعجب سنگدل و سیم‌تنی ساخته‌اند

7. الله! الله! چه توان گفت رخ و زلف تو را؟

8. گوییا از گل و سنبل چمنی ساخته‌اند

9. خوش بخند ای گل بستان لطافت، که تو را

10. بر گل از غنچهٔ خندان دهنی ساخته‌اند

11. من که باشم که تو گویی سخن همچو منی؟

12. مردم از بهر دل من سخنی ساخته‌اند

13. می‌کَنم کوه غم از حسرت شیرین‌دهنان

14. از من، این سنگ‌دلان، کوه‌کنی ساخته‌اند

15. بعد از این راز هلالی نتوان داشت نهان

16. که بهر خلوت از آن انجمنی ساخته‌اند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل ز قید جسم چون آزاد گردد وا شود
* چون حباب از خود کند قالب تهی دریا شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
* می ده که عمر در سر سودای خام رفت
شعر کامل
حافظ
* من چه در پای تو ریزم که پسند تو بود
* جان و سر را نتوان گفت که مقداری هست
شعر کامل
سعدی