هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 195

1. یار من با دگران یار شد افسوس افسوس!

2. رفت و هم‌صحبت اغیار شد، افسوس افسوس!

3. سال‌ها عهد وفا بست ولی آخر کار

4. عهد بشکست و جفاگار شد، افسوس افسوس!

5. آن که چون روز شب عیشم ازو روشن بود

6. رفت و روزم چو شب تار شد، افسوس افسوس!

7. آن که هم راحت جان بود و هم آسایش دل

8. قصد جان کرد و دلازار شد، افسوس افسوس!

9. گفتم ای دل به کمند سر زلفش نروی

10. عاقبت رفت و گرفتار شد، افسوس افسوس!

11. آن همه گوهر دانش که به چنگ آوردم

12. ناگه از دست به یک بار شد، افسوس افسوس!

13. مدتی داشت هلالی ز بتان عزت وصل

14. عزتی داشت، ولی خوار شد، افسوس افسوس!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دارم این یک چشمه کار از پیر کنعان یادگار
* چشم را از گریه در راه عزیزان باختن
شعر کامل
صائب تبریزی
* گلی دیدم نچیدم بامدادش
* دریغا چون شب آمد برد بادش
شعر کامل
نظامی
* گرمم ز آتش دل زان سان که گر درین تب
* پهلو نهم به بستر دودم ز بستر آید
شعر کامل
جامی