هلالی جغتایی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 212

1. ما که از سوز تو در گریهٔ زاریم چو شمع

2. خبر از سوختن خویش نداریم چو شمع

3. پیش تیغ تو سر از تن بگذاریم ولی

4. شعلهٔ شوق تو از سر نگذاریم چو شمع

5. تاب هنگامهٔ اغیار نداریم، که ما

6. کشته و سوختهٔ خلوت یاریم چو شمع

7. هست چون آتش ما بر همه عالم روشن

8. سوز خود را به زبان بهر چه آریم چو شمع؟

9. ای نسیم سحر، از صبح وصالش خبری

10. تا همه خنده‌زنان جان بسپاریم چو شمع

11. ما که داریم دل و دیده پر از آتش و آب

12. چون نسوزیم و چرا اشک نباریم چو شمع؟

13. سوخت صد بار، هلالی، جگر ما شب هجر

14. ما جگرسوختهٔ این شب تاریم چو شمع


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلیری کجا نام او اشکبوس
* همی بر خروشید بر سان کوس
شعر کامل
فردوسی
* من ار چه در نظر یار خاکسار شدم
* رقیب نیز چنین محترم نخواهد ماند
شعر کامل
حافظ
* اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
* اساس هستی من زان خراب آبادست
شعر کامل
حافظ