جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1042

1. ای دلم از تو غرق خون، دیدۀ اشکبار هم

2. بی تو ز اشک لاله گون چهره پر و کنار هم

3. وعدۀ آمدن مده غصّۀ هجر بس مرا

4. بر سر آن فزون مکن محنتِ انتظار هم

5. تاب نیاورد تنت گرنه پیِ لباس تو

6. رشتۀ جان بیدلان پود کنند و تار هم

7. گر بود از گرانی ام بار دلی سگ ترا

8. بار ببندم از درت بلکه ازین دیار هم

9. دامن ناز برزدی وز سر کو برآمدی

10. آفت روز من شدی فتنۀ روزگار هم

11. چند به خاک ره فتد سایۀ سرو سرکشت

12. سایۀ رحمتی فگن بر من خاکسار هم

13. باغ و بهار بلبلان جلوۀ سوسنست و گل

14. جامی دل رمیده را باغ تویی بهار هم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* این صورت بت چیست اگر خانه کعبه‌ست
* وین نور خدا چیست اگر دیر مغانه‌ست
شعر کامل
مولوی
* ندارم گر چه در خرمن پر کاهی، به این شادم
* که رزق خوشه چین باشد زبان گندمین از من
شعر کامل
صائب تبریزی
* مباش وقت سحر بی ستاره ریزی اشک
* که نور چهره گردون ز گریه سحری است
شعر کامل
صائب تبریزی