جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1047

1. زهی قدّت نهال گلشن چشم

2. مه رویت چراغ روشن چشم

3. خراب آباد دل مردم نشین نیست

4. فرود آ ای پری در مسکن چشم

5. ز خون دل چنان پُر شد درونم

6. که می ریزد برون از روزن چشم

7. زکویت هر خس و خاری که چینم

8. نشانم چون مژه پیرامن چشم

9. زگریه تا به گردن غرق خونم

10. چو میرم خون من در گردن چشم

11. به یک غمزه کنی صد شیردل را

12. شکارِ آهوی شیرافگن چشم

13. چو گردد دُرفشان لعل تو جامی

14. ز لعل و دُر کند پر دامن چشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آیینه‌ای طلب کن تا روی خود ببینی
* وز حسن خود بماند انگشت در دهانت
شعر کامل
سعدی
* منم آن شاعر ساحر که به افسون سخن
* از نی کلک همه قند و شکر می‌بارم
شعر کامل
حافظ
* تن اگر بیمار شد بر سر میاریدم طبیب
* ای عزیزان کار تن سهل است فکر دل کنید
شعر کامل
جامی