جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 113

1. صبر از دل و دل از من و من از وطن جدا

2. سهل است اگر نباشم از آن سیمتن جدا

3. سازد ز غصّه همچو قبا جیب خویش چاک

4. گر یک زمان فتد ز تنش پیرهن جدا

5. در بیستون ز نالۀ من گر صدا فتد

6. نالد ز درد کوه جدا كوهكن جدا

7. هر صبحدم ز شوقِ تو پیش گل و سمن

8. مرغ چمن جدا کند افغان و من جدا

9. زارم بکُش مگوی کزین آستان برو

10. مردن بَرِ تو بِه که ز تو زیستن جدا

11. زان حال ها که پیش من آمد جدا ز تو

12. اکنون فسانه ایست به هر انجمن جدا

13. دانی که چیست جامی از این آستانه دور

14. آشفتۀ بلبلی ز حریمِ چمن جدا


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مخدوم شمس دین است تبریز رشک چین است
* اندر بهار حسنش شاخ و شجر به رقص آ
شعر کامل
مولوی
* هیچ قفلی نیست نگشاید به آه نیمشب
* مانده ای در عقده دل اینقدر حیران چرا
شعر کامل
صائب تبریزی
* یا رب این شمع دل افروز ز کاشانه کیست
* جان ما سوخت بپرسید که جانانه کیست
شعر کامل
حافظ