جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1160

1. بیا کز روی ساقی وقت گل برقع براندازیم

2. ز عکس روی آن گلچهره گُل در ساغر اندازیم

3. چو گیرد خواب مستی نرگس آن سرو گل رخ را

4. زگُل بالین نهیم از فرش سبزه بستر اندازیم

5. بگیریم از سرِ خُم خشت و زلای ته می گِل

6. پیِ عشرت درین خمخانه طرح دیگر اندازیم

7. ز بانگ چنگ و لحن ارغنون و نغمۀ بربط

8. فغان در طارم این گنبد نیلوفر اندازیم

9. صدای مستیِ ما همه آفاق را گیرد

10. ازین بام زمرّد فام این طشتِ زر اندازیم

11. اگر عقل نصیحت گر نهد بنیاد مستوری

12. به یک جرعه شرابِ تلخ بنیادش براندازیم

13. ز محرومی است دوری از حریم مجلسِ مستان

14. به هر حیلت توان خود را به آن مجلس دراندازیم

15. ترنّم می کند واعظ چو می خوش نیست بی مطرب

16. بیا تا سرخوشان خود را به پای منبر اندازیم

17. نیارامیم چون کشتی درین دریا ولی هر جا

18. که والا گوهری یابیم آنجا لنگر اندازیم

19. فضای این شکارستان پُرست از صید پرورده

20. چرا شهبازِ همّت بر شکار لاغر اندازیم

21. نشاید تشنه لب رفتن سوی جنّت بیا جامی

22. که خود را پیش از آن از خُمّ می در کوثر اندازیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رندان سلامت می‌کنند جان را غلامت می‌کنند
* مستی ز جامت می‌کنند مستان سلامت می‌کنند
شعر کامل
مولوی
* جای آن است که خون موج زند در دل لعل
* زین تغابن که خزف می‌شکند بازارش
شعر کامل
حافظ
* مریض عشق تو را حاجتی به عیسی نیست
* که کس نمی کند این درد را دوا جز تو
شعر کامل
فروغی بسطامی