جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1162

1. ما به راه طلب وصل تو نعل افگندیم

2. وز لب لعل تو دندان طمع برکندیم

3. دور پرگار فلک رسم جدایی انگیخت

4. تا درین دایره کی باز به هم پیوندیم

5. کس گرفتار مبادا به ملاقات رقیب

6. نپسندیم به کس آنچه به خود نپسندیم

7. با تو بودیم چو تن هم نفس جان یک چند

8. زنده اکنون به مددگاری آن یک چندیم

9. آستین ها ز دو ساعد بودت صرّۀ سیم

10. دست بگشای که بس مفلس و حاجت مندیم

11. نیست بهر غرضی بودن ما در کویت

12. با سگان تو به زنجیر ارادت بندیم

13. دی گذشتی و به ما سایۀ سرو تو فتاد

14. ما چو جامی ز وصالت به همین خرسندیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلی که غیب نمای است و جام جم دارد
* ز خاتمی که دمی گم شود چه غم دارد
شعر کامل
حافظ
* بوی پیراهن غباری از دل ما بر نداشت
* جذبه ای خواهم که یوسف را به کنعان آورد
شعر کامل
صائب تبریزی
* زلف و خط تو با هم هندوستان وطوطی
* رخسار و خال مشکین کافور و حب فلفل
شعر کامل
سلمان ساوجی