جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1333

1. ساقیا خیز که چون داس زر آمد مهِ نو

2. عید از آن مزرع پرهیز و ورع کرد درو

3. روزه داران همه در آرزوی ماه نوند

4. ای خوش آنکس که به مهر کهن تست گرو

5. عمرها در پیِ وصل تو به سر پوییدم

6. عمر بگذشت و به جایی نرسید این تگ و دو

7. خاطر عاشق صادق ز غرض ها پا کست

8. در حق او سخن اهل غرض را مشنو

9. آمدی بعد شبی گر پس سالی بروم

10. به خدا بر تو که دیر آمده ای زود مرو

11. پرتوی گر فتد از ماه رُخت در شبِ تار

12. همه آفاق شود روشن از آن یک پرتو

13. مرد رسوا شود از عشق بتان می گویند

14. جامی و عشق بتان هرچه شود گو می شو


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن سفرکرده که صد قافله دل همره اوست
* هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
شعر کامل
حافظ
* معلم گو ادب کم کن که من ناجنس شاگردم
* پدر گو پند کمتر ده که من نااهل فرزندم
شعر کامل
سعدی
* خبرت هست که در شهر شکر ارزان شد
* خبرت هست که دی گم شد و تابستان شد
شعر کامل
مولوی