جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1357

1. آنکه بالای ترا افراخته

2. بهرِ جان من بلایی ساخته

3. دست قدرت جمله اسباب جمال

4. جمع کرده شکل تو پرداخته

5. سیل جان ها می رود در کوی تو

6. بس که جانِ عاشقان بگداخته

7. هر که دیده لطف چوگان بازیت

8. جای گوی آنجا سرِ خود باخته

9. می گریزم من دواسبه وز عقب

10. می رسد خیل خیالت تاخته

11. گوهر دریای رازست اشک من

12. موج عشقش بر کنار انداخته

13. کم شناسی قدر جامی را ز هیچ

14. کس به از تو قدر او نشناخته


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
* من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم می‌رود
شعر کامل
سعدی
* گویند مگو سعدی چندین سخن از عشقش
* می‌گویم و بعد از من گویند به دوران‌ها
شعر کامل
سعدی
* تابه فروردین جهان چون حله رنگین شود
* بوستان پر لاله و پر سوسن و نسرین شود
شعر کامل
فرخی سیستانی