جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1401

1. نشاید ای مهِ خورشید رخ ترا روزه

2. که نیست بر مه و خورشید هیچ جا روزه

3. تن تو کاهد و جانِ هزار سوخته دل

4. مکن مکن که نباشد ترا روا روزه

5. بسی نماند که سازد چو ماه نو باریک

6. مرا فراق جمال تو و ترا روزه

7. هزار رخنه بود در نماز و روزۀ تو

8. کجا تو کافر خونخواره و کجا روزه

9. ز روزه خوردن ماهم مدار بیم گناه

10. که ما به عذر تو داریم سال ها روزه

11. زهرچه غیر تو بستیم راه دیده و دل

12. که نیست بهتر ازین در طریق ما روزه

13. چو نیست بر شکرش دسترس ترا جامی

14. به آب دیده و خون جگر گشا روزه


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بهر تسکین دل افگار من مسکین طبیب
* ساخت صد مرهم ولی مرهم نمی سازد مرا
شعر کامل
جامی
* این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت
* اجر صبریست که در کلبه احزان کردم
شعر کامل
حافظ
* نیکخواهانم نصیحت می‌کنند
* خشت بر دریا زدن بی‌حاصلست
شعر کامل
سعدی