جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1506

1. آخر ای سروِ خرامان ز کدامین چمنی

2. که ز سر تا قدم آشوب دل و جان منی

3. لب ببستم ز سخن لیک به خلوتگهِ جان

4. گاه دل با تو و گاهی تو به دل در سخنی

5. بنما آن تن نازک زقبا تابه چمن

6. غنچه دیگر نکند دعویِ نازک بدنی

7. خون ما خورده چه آزار دلم می طلبی

8. نوش کر دی میِ ما شیشه چرا می شکنی

9. می دهی یادم از آن لاله رخ ای باد بهار

10. چند آتش به من سوخته دل می فگنی

11. یار بیماریِ من دید و بسی فاتحه خواند

12. لیک شکرانۀ آن را که نیم زیستنی

13. جامی آن شوخ به خونریز تو گر تیغ کشد

14. ادب آنست که گردن نهی و دم نزنی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همیشه نرگس مست تو را بیمار می‌بینم
* ولی در عین بیماریش مردم‌دار می‌بینم
شعر کامل
سلمان ساوجی
* خوشا نماز و نیاز کسی که از سر درد
* به آب دیده و خون جگر طهارت کرد
شعر کامل
حافظ
* در چمن هر دم که چون عرعر خرامان می‌شدی
* خنده بر بالای سرو بوستان می‌آمدت
شعر کامل
خواجوی کرمانی