جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 1521

1. دل بُرد ز من فتنه گری عشوه نمایی

2. زرین کمری کج کلهی تنگ قبایی

3. در حسن و ملاحت چه پریچهره نگاری

4. در سرکشی و ناز چه شوخی چه بلایی

5. من کی به وصالش رسم، این بس که به راهش

6. روزی که شوم خاک ببوسم کف پایی

7. داری سرِ خونریز من اینک کفن و تیغ

8. با حکم تو کس را نرسد چون و چرایی

9. باشد غم هجر تو به خونابه بر آن نقش

10. گر از سرِ خاکم بدمد برگ گیاهی

11. تو خنده زنان می گذری بی خبر از من

12. من گریه کنان می کنم از دور دعایی

13. يارب به چه خرسند شود جامیِ بیدل

14. روزی که نیابد ز تو تشريف جفایی


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* یعقوب اگر چاه زنخدان تو بیند
* بی خود فکند یوسف خود را به چه تو
شعر کامل
فروغی بسطامی
* آخر به چه گویم هست از خود خبرم چون نیست
* وز بهر چه گویم نیست با وی نظرم چون هست
شعر کامل
حافظ
* مرا پیری اگر چون مرده در کافور خواباند
* زکار عشق کی دست و دل من سرد می سازد؟
شعر کامل
صائب تبریزی