جامی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارۀ 177

1. غرض از چاشنی عشق توام درد و غم است

2. ورنه زیر فلک اسباب تنعّم چه کم است

3. هست بر مایدۀ حُسن بسی نعمت و ناز

4. قوت عاشق ز میان همه رنج و الم است

5. می زیم شاد دمی با تو دمی با یادت

6. حاصل عُمر گرانمایه همین یک دو دم است

7. وعدۀ لطف و کرم را مکن ای دوست خلاف

8. کز کریمان نسزد آنچه خلاف کرم است

9. قد من گر ز غم عشق تو خم شد چه عجب

10. بار عشق است کزان قامت افلاک خم است

11. پاکبازان همه در میکده محرم گشتند

12. غیر جامی که به تقوا و ورع متهّم است

13. خوش بود مدت وصل تو چه بسیار و چه کم

14. سلطنت گر همه یک لحظه بود مغتنم است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بر سر هر شاخ گل مرغی خوش الحان و مرا
* مهر خاموشیست چون برگ شقایق بر زبان
شعر کامل
وحشی بافقی
* نیستم محتاج کسوت چون فقیران دگر
* همچو به می روید از تن خرقه پشمینه ام
شعر کامل
صائب تبریزی
* شفا ز گفته شکرفشان حافظ جوی
* که حاجتت به علاج گلاب و قند مباد
شعر کامل
حافظ